در بینش و نگرش قرآن، دوران سالخوردگی که از آن به پست ترین دوران زندگی بشر (ارذل العمر) یاد می کند، دورانی همراه نادانی و جهل است که همانند کودکی است که از مادر زاده شده است.(نحل آیه 70) با این تفاوت که کودک قابلیت آن را دارد که دانش بیاموزد و علم یاد گیرد ولی سالخوردگان از این توانایی نیز بی بهره اند.( همان آیه و نیز حج آیه 5)
سالخوردگان همانند کودکان دارای استخوان های نرم و سستی هستند با این تفاوت که موها سر سپید شده و تن رنجور گشته است و قابلیت رشد و نمو خویش را از دست داده است. از این رو پست ترین دوره زندگی بشر است که حتی از رشد گیاهی و توان جانوری برخوردار نیست. تن از رشد و نمو باز ایستاده و احساسات سست شده و رنگ از موهای سر پریده و به سپیدی گراییده است.(مریم آیه 4) تاکید بیش از اندازه قرآن بر استخوان از آن روست که استخوان ها هستند که سلول های بنیادین را می سازند و امکان رشد و نمو برای بدن را فراهم می سازند و موهای سر نیز تاثیر شگرفی در حوزه احساسات و رفتارهای جانوری و انسانی بشر دارد. به این معنا که سپیدی موهای سر به گونه ای مشتعل می شود نشان دهنده سست قوای احساسی و عقلی بشر است؛ زیرا سر انسان به عنوان مرکز تفکر و احساسات هدایت قوای جانوری و انسانی بشر را به عهده دارد و سپیدی موهای این بخش خود نشانه ای برای از دست رفتن این قوای انسانی و جانوری است.(مریم آیه 4 و روم آیه 54)
در حقیقت سالخوردگی موجب می شود که انسان به ضعف و ناتوانی برسد(روم آیه 54) و همانند جانوران در آید و به جای قامت ایستاده، سر بر زمین افکند و چون ایشان سر به زیر شود و حالت نکوس در ایشان نمودار گردد، گویی که آفرینش آنان این گونه بوده و ایشان را چنین خلقتی از آغاز بوده است.(یس آیه 68) قوای علمی و ادراکی سست شود و از توان بیرون رود و گرفتار جهل و نادانی گردد و هر آن چه را می شناخت و می دانست را از یاد برد.(نحل آیه 70 و حج آیه 5)قوای حرکتی ( مفاصل) خشک شده و استخوان ها فرتوت و از کار افتاده شوند.(مریم آیه 8) فقر و نداری دو چندان به سراغ ایشان می آید(بقره آیه 266)و از زاد و ولد ناتوان می شوند.(آل عمران ایه40 و هود آیه 72 و حجر آیه 53 و 54 و مریم آیه 45 و 8 و ذاریات آیه 29)
قرآن در داستان دختران شعیب(ع) یکی از وظایف فرزندان نسبت به سالخوردگان را کمک و یاری به ایشان دانسته و بی تفاوت جنسیتی وظیفه و مسئولیت آنان را نه تنها یاری و کمک به آنان بلکه یاری دادن در کارهای دیگر آنان دانسته است. از این رو، دختران شعیب (ع) دست کم به آب دهی گوسفندان در امر دامداری به پدر سالخورده خویش کمک می کردند. (قصص آیه 23) در حقیقت از وظایف فرزندان نسبت به سالخوردگانی چون پدر و مادر مواظبت و مراقبت ایشان است و فرزندان می بایست افزون بر این وظیفه در کارهایی که از وظایف آنان بوده است وی را یاری و مدد رسانند.
پیری والدین خود وظایف و مسئولیت های آنان را افزون بر مسئولیت های پیشین افزایش می دهد. در این دوره با توجه به شرایط سختی چون سستی و ضعف بدنی و بازگشت به دوره کودکی با شرایطی دشوارتر چون درشتی اندام و عدم امکان جا به جایی آسان ایشان و افزایش درخواست ها و نیازها و فراموشی ها و رفتارهای کودکانه و جاهلانه، اطرافیان را دچار مشکل دو چندان می کند. از این رو ردک کردن درخواست های ایشان و تندی و خشونت و سخنان رنج آور می تواند، به افزایش رنج و درد آنان منجر شود. از این روست که خداوند در قرآن به این مساله حساس توجه می دهد و می فرماید: و قضی ربک الاتعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف و لاتنهرهما و قل بهما قولا کریما؛ و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آن دو یا هر دوی آنان نزد تو به سن پیری رسیدند کم ترین اهانتی نسبت به آنان روا مدار و واکنش چون اوه (خسته شدم) نگو و بر آنان فریاد مزن و با خشونت رفتار مکن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه بگو.(اسراء آیه 23)
در این آیه به فرزند یاد آور می شود که می بایست والدین را سر پرستی کنند و آنان را نزد خود نگه دارند. به این معنا که سرپرستی و نگهداری ایشان نزد خود و در کنار زن و بچه خود امری طبیعی است که می بایست فرزندان آن را مراعات کنند. البته اگر خودشان خواستند جداگانه زندگی کنند امری دیگر است ولی اصل آن است که فرزند می بایست پیشنهاد نگه داری را بدهد.
نکته دیگری که در این آیه از آن سخن رفته این است که نگه داری اختصاص به دور پیری و از کارافتادگی ندارد و بر فرزند است که رعایت حال والدین را در همه حال بکند ولی در زمان پیری افزون بر دستورهای پیشین، وظایف و تکالیف دیگری نیز بر عهده فرزندان نهاده است و از آنان خواسته که خود سرپرستی سالخوردگان را به عهده گرفته و از هر لحاظ مراعات حال ایشان را بکنند؛ به ویژه که سالخوردگی موجب می شود که پدر و مادر در وضعیت و موقعیت دشوارتری قرار گیرند و خواسته های ایشان نیز افزایش یابد و موجبات خستگی بدنی و روانی فرزندان را موجب شوند. از این رو با تاکید بر این دوره از فرزندان می خواهد که مهربانی خویش را بیشتر بروز و ظهور دهند و مراعات حال سالحوردگان را بنمایند.
در سال های اخیر برخی از فرزندان پدر و مادر خویش را در خانه های سالمندان قرار می دهند و خود از سرپرستی و نگه داری آنان دست می شویند. به گمان این که آنان این سر پرستی را با پول خویش انجام می دهند، در حالی که والدین سالخورده بیش از کمک و یاری های بدنی و جسمی از نظر روحی و روانی نیازمند کمک هستند. از این روست که قرآن بر جنبه هایی چون سخن بزرگوارانه ، مهر ورزی و ابزار ارادت تاکید می ورزد.
بررسی های میدانی نشان داده که سالمندانی که در خانه با افراد خانواده خویش زندگی می کنند از اعتماد به نفس و نیز امید به زندگی بیش تری برخوردارند. واگذاری برخی از مسئولیت های کوچک در خانه به آنان این امکان را می بخشد تا خود را بیهوده احساس نکنند و در انتظار مرگ ننشینند. کمک به نوادگان و نگه داری آنان و یا سخن گفتن با ایشان آنان را به گونه ای می سازد که احساس خوشبختی کنند. به ویژه اگر از سوی افراد خانواده با مراعات سن و سال ایشان با آنان رفتار شود و از سوی اطرافیان سخنان یاس آور و اوه و آه شنیده نشود. در خانه های سالمندان هر چند که همه امکانات فراهم باشد، احساس زیادی بودن به آنان دست می دهد و رنج ایشان را دو چندان می سازد.
هر کسی فرزند را برای اهداف چندی می خواهد که یکی دستگیری از ایشان در هنگامه پیری است. از این رو همواره سخن از فرزندی است که یار و مددکار شخص در هنگامه پیری باشد. کسانی که دارای فرزند نیستند نه تنها خود را دم بریده و ابتر می یابند که نسل و نامی از خود به جا نگذاشته اند بلکه این احساس را نیز دارند که در سالمندانی و دوران سخت ناتوانی کسی را ندارند تا از ایشان مراقبت و مواظبت نماید و دستگیر آنان باشد.
حضرت زکریا(ع) از خداوند فرزندی را می خواهد تا در پیری او را سرپرستی کند و پس از مرگ پیروان و دوستدارانش را هدایت و ولایت نماید.(مریم آیات 2 و 4 و 5)
قرآن برای زمان پیری مراتبی را بیان می کند که در هر یک از زمان ها خصوصیات و ویژگی ها را دارا می باشند. تعبیر کبر در کاربرد قرآنی پیری است که شخص از بسیاری ا چیزها ناتوان می شود و حتی از زاد و ولد نیز می افتد. این که مردان تا زمانی دراز تر از زنان قابلیت زاد و ولد را دارا می باشند امری اثبات شده است. در زمانی که زنان به سنی از پیری می رسند که زاد و ولد عاجز و ناتوان می شوند، آنان را عجوز و ناتوان می نامند. این در حالی است که مردان در این هنگام به شیخوخت رسیده ولی توانایی جنسی آنان برقرار بوده و می توانند زاد و ولد کنند. مردان نیز در کبر و ارذل العمر دیگر از این توان نیز عاجز می شوند و دیگر گرایشی به جنس مخالف برای ارضای قوه شهوانی ندارند. از این روست که حجاب برای زنانی که به این دوره سنی رسیده و از قوای جنسی عاجز شده اند و گرایشی به این کار ندارند، آزاد گذاشته شده است و لازم نیست تا حجاب را مراعات کنند. به ویژه که رعایت حجاب هم برای آنان سخت و دشوار است و هم مراعات آن موجب می شود که دیگران نتوانند به سالخوردگان کمک و یاری رسانند. سالخوردگانی که امید ازدواج از آنان بریده شده است به گونه ای می باشند که دیگران نیز می تواند آنان را یاری رسانند و لازم نیست احکام و اصول کاملی که نسبت به زنان جوان بیان شده است در باره آنان مراعات شود. این موجب می شود تا مردان دیگر بتوانند به آنان کمک کرده و برخی از حوائج ایشان را برآورده سازند بدون آن مراعات حجاب لازم باشد.(نور آیه 60)
به هر حال آسان گیری نسبت به سالخوردگان درباره عدم لزوم مراعات حجاب علل مختلفی دارد که یکی از آن ها این است که دیگرانی بتوانند آنان را در برخی از امور یاری و کمک کنند.